تمام شد و نتیجه هم اعلام شد. انتخابات این دوره قبل از آنکه تقابلی باشد میان جناح اصولگرا و اصلاحطلب، از نگاه من تقابل نصفه و نیمه خیلی چیزهای دیگر بود: احساسات و منطق، سنت و مدرنیته، تقابل و تعامل با دنیا، نگاه کوتاهمدت و بلندمدت، شعار و آگاهی و...؛ همه این تقابلها به کمک روحانی آمد. در کنار این تقابلها، حمایت شخصیتهای مقبول و شناختهشده اعم از روشنفکران، هنرمندان، ورزشکاران، رهبران اصلاحات و اعتدال و...، توانایی منحصربهفرد روحانی و جهانگیری در مناظرات، چهرههای مثبت و افتخارآفرین دولتمردان روحانی که ثمره خود را در مذاکرات هستهای، افزایش سهم نفت، طرح تحول سلامت و نظام تأمین اجتماعی، ثبات قیمتها و کاهش تورم، نوسازی و بهسازی ناوگان حملونقل، خودکفایی و پیشرفت در کشاورزی و محیط زیست، حمایت از طرحهای دانشبنیان، آبرسانی و گازرسانی به مناطق روستایی و رویکرد ویژه دولت به فناوری اطلاعات و ارتباطات، و شاید دهها دلیل دیگر، به کمک آقای روحانی جان! در پیروزی آمدند... . اما شاید بتوان با قاطعیت عنوان کرد، در نبود فضای مجازی، همه این متغیرها نمیتوانستند این پیروزی را تضمین کنند؛ یعنی تمام این متغیرها وقتی به کمک روحانی آمدند که زمینه فضای مجازی وجود داشت و اگر فیلترینگ و سرعت پایین اینترنت و تکنولوژی ارتباطات، در تبادل اطلاعات اخلالی ایجاد میکرد، نه پیام بزرگان اصلاحات تأثیری اینچنین مییافت و نه اینهمه اثری که دولت در متغیرهای مختلف از خود به جای گذاشته بود. روحانی در انتخابات پیروز شد؛ زیرا ترانه «دوباره ایران» او را و پیام «زنده باد آزادی» او را همه جا خواندند و زمزمه کردند. پیروز شد؛ زیرا در جایجای ایران، با نسلهای بالاتر از نسل سوم اینترنت، تبلیغاتش تَکرار شد و دست به دست چرخید. پیروز شد؛ چون در زیرساخت ارتباطات سرمایهگذاری کرد و هر تلفن همراه هوشمند، شد ستاد انتخاباتیاش. پیروز شد؛ چون حمله چریکی شبنامهها و سیاهنماییهای کاغذی، وعدههای وسوسهانگیز رقیب را با سلاح مدرن همین فناوریها پاسخ گفت. پیروز شد؛ چون دهها میلیون ستاد، لحظه به لحظه در دستان طرفدارانش با فناوری «تریجی» و «فورجی»، میچرخید. روحانی را بدون شک، فضای مجازی پیروز کرد و امان از این فضای مجازی. اگر این فرض که روحانی را فضای مجازی پیروز کرد، بپذیریم یا دستکم اگر نقش فضای مجازی را در پیروزی روحانی پررنگ بدانیم، آنگاه بهناچار باید بپذیریم که در آستانه انقلابی جدید، شاید همسنگ انقلاب صنعتی و... قرار داریم؛ انقلابی که محصولش، در یک کشور نهچندان پیشرفته خاورمیانه، دارای بافتی سنتی و مذهبی، با ساختار نهچندان مطلوب اقتصادی از نظر ضریب جینی و کاملا مستعد جذب شعارهای یارانهای، انتخاب رئیسجمهوری است که لااقل سعی کرده است فاصله خود را با شعارهای پوپولیستی حفظ کند. جالبتر آنکه فاصله آرا، حتی در شهرهای محروم نیز به نفع روحانی حفظ شده است. این نتیجه فارغ از هرگونه قضاوت ارزشی، قطعا از معجزات این عصر جدید است که اجتماع و انحصار اتاقهای فکر و بنگاههای شایعهپراکنی و جریانسازی اعم از صداوسیما، خبرگزاریها، وبسایتها و همه رسانههای دیگر را از طریق شبکههای اجتماعی و با فراهمآوردن تریبونِ آزاداندیشی و آزادگویی برای هر شهروند، دچار چالش کرده و زمینه را برای آگاهی ناب و بدون سانسور تصمیمگیرندگان دموکراسی فراهم کرده است... . خلاصه آنکه فضای مجازی را جدی بگیریم. فضای مجازی، دیگر فقط در اختیار جوانها نیست. شاید قبلترها، بزرگترهایمان از ما که دائم سرمان در گوشی بود، شاکی میشدند؛ اما الان بسیاری از پدران و مادران ما در این فضا سیر میکنند. این فضا همه فضای واقعی دنیا را از طریق همین محصولاتش تغییر خواهد داد... . درباره بازار سرمایه یکی از عجیبترین انتخابات چند سال گذشته، انتخابات این دوره بود. سیل عظیمی از منتقدان و حتی مخالفان دولت را در این بازار میدیدیم که با شور و اشتیاق و مضطرب و البته متواضع، به دنبال رأی برای آقای روحانی بودند. جمعیت ضررکردهای که برای بسیاری از سیاستهای اقتصادی دولت توجیهی نمییافتند و در این چهار سال، دولت جیبشان را خالی کرده بود، حالا آمده بودند وسط دنیای واقعی و مجازی که آرای خاموش اطرافشان را متقاعد کنند که به همانی رأی بدهند که جیبشان را خالی کرده بود! چه بسیار کسانی را میشناختم که در جلسات متعدد، اذعان داشتند که روحانی به خاک سیاهشان کشانده است و در این روزها سرتاسر بنفش بودند و در حال بنفشگی! کسانی که مطمئن بودند، نتیجه شعارهای پوپولیستی و پمپاژ پول مشابه اتفاقاتی که در دولت قبل افتاد، رشد متغیرهای اسمی و نتیجتا افزایش ثروت است. کسانی که مطمئن بودند با حضور رقیبان آقای روحانی، احتمال افزایش تورم بسیار بالاتر خواهد بود.البته منظور من بازار سرمایهای است؛ اما مطمئنم این وضعیت درباره فعالان ساختمان که بیشتر از ما به خاک سیاه نشسته بودند، هم برقرار بود. اساسا مگر کسی در دوران روحانی بود که مثل قبل کاسب باشد؟ کاسبی خیلیهایمان مگر تعطیل نبود؟ اینها واقعیتهای کتمانناپذیر است و البته موجب نگرانی برای جناب روحانی جان!جناب روحانی جان! پاراگراف بالا واقعیت است. شما دوست داری ذوق کن، دوست داری ناراحت شو، دوست داری احساس وظیفه، شرم یا مسئولیت بکن، هر کاری دوست داری بکن، اما واقعیت را فراموش نکن. فراموش نکن علاوه بر فعالان بازار سرمایه، همه و همه، بیکار و شاغل، کاسب و مکسوب، پیر و جوان، شهری و روستایی، محروم و نامحروم، دست به دست هم دادند برایت رأی جمع کردند. فراموش نکن که بسیاری از شما ناراضی، منتقد و حتی بسیار عصبانی بودند و به شما رأی دادند. انقلاب شبکههای مجازی، انقلاب تشخیص سره از ناسره بهوسیله عموم مردم است. انقلاب انحصارشکنی و حقیقتیابی است. شک نکن، اگر حقیقت کلام شما پس از اتمام دوره دوم ریاستجمهوریتان، آنچه نباشد که این مردم به خاطرش به شما رأی دادهاند، خیانتی در حق حقانیت، در حق شفافیت، در حق انحصارشکنی، و در حق تمامی کسانی که به شما امیدوار شدند و دیگران را امیدوار کردند شکل گرفته است. جناب روحانی جان! شما به پشتوانه همه چیزهایی که ابزار پیروزیتان شدند ازجمله ابزار مدرن شبکههای اجتماعی، اولین وظیفهای که انتظار میرود بر دوش خود حس کنید، رسمیتبخشی به توان همین ابزارها در انحصارشکنی است. شما باید ثابت کنید، خرد جمعی مردم اشتباه نبوده و اعتماد به شبکههای اجتماعی بیفیلتر و بهدور از شعارهای پوپولیستی، همواره میتواند راهگشا باشد. شما باید به وعدههای «فیلترشده» خود همپای وعدههای عمومی شدهتان عمل کنید. همانها که در رسانه ملی سانسور، اما در شبکههای اجتماعی به صورت شفاف دست به دست شد. آقای دکتر! چه میکنید با بازار سرمایه؟ ما که خیلی دقت کردیم، اما آیا شما دقت کردید در کل مناظرات و تبلیغات انتخاباتی شما و رقبایتان، هیچ نامی از بازار سرمایه برده نشد. راستش از این موضوع خیلی ناراحت نیستیم، اما واقعا نگرانیم که نکند مثل چهار سال گذشته، بازار سرمایه در لیست ۵٠ اولویت اولتان هم نباشد. نظر من را بخواهید، من معتقدم باید ممنون شما هم باشیم؛ اگر بازار سرمایه را «دستکاری» نکنید. خواهشا دستکاری نکنید، اما حواستان به آن باشد و به رسمیتاش بشناسید. بازار سرمایه، متعلق به صد درصد جامعه است و علاوه بر ما، که مستقیما اقدام به خرید و فروش میکنیم، همه جامعه، اعم از محرومان در قالب سهام عدالت، حقوقبگیران و مستمریبگیران همه نهادهای دولتی و حکومتی و بخش خصوصی در قالب صندوقهای تأمین اجتماعی، سپردهگذاران در قالب مشارکت در درآمدهای مشاع سرمایهگذاری، بانکها در بازار سرمایه، شهرداریها و کارکنانشان در قالب ابزارهای تعریفشده در بازار سرمایه و... همگی دستی بر آتش این بازار دارند. پس جنابعالی به نیکی میدانید که این بازار شوخی نیست. و امان از این بازار سرمایه. رئیسجان! در منظور داشته باشید، که نقش بازار سرمایه در اقتصاد، مثل نقش همان دنیای مجازی است در انتخابات. همانطور که باید این دنیای مجازی را جدی گرفت و به آن بها داد، در اقتصاد هم باید به بازار سرمایه بها داد. همانطور که فساد و انحصار اتفاق میافتد اگر رسانه صرفا در اختیار صداوسیما باشد. اگر مشارکت در اقتصاد صرفا در انحصار نهادهایی مثل بانک، صندوقهای تأمین اجتماعی، دولت ... باشد، فساد اتفاق میافتد. مادامی که به خود مردم اعتماد نکنیم و زمینه را برای حضور مردم و حذف فساد سازمانیافته نهادهای انحصارگرا فراهم نکنیم، نه فضای مجازی کارکرد واقعی خود را خواهد یافت و نه بازار سرمایه. همانطور که فیلترینگ را کم کردید و سرعت اینترنت را زیاد، زمینه فعالیت انحصاری نهادهای دولتی و شبهدولتی را در تخصیص داراییها کم، و حضور مردم را در بازار سرمایه زیاد کنید. همانطور که تعداد مشاهده پیامهای تبلیغات صحیح و ناصحیح در دنیای مجازی، میزان اعتبار آنها را میان مردم نشان میدهد و تخصیص رأیشان را کاراتر میکند، در بازار سرمایه هم ابزارهای زیادی هست که مردم، بهترینشان را میتوانند انتخاب کنند و تخصیص داراییهایشان کاراتر اتفاق بیفتد. خلاصه اینکه، جناب روحانی جان! همانطور که به فضای مجازی و در واقع به خود مردم اعتماد کردید، به ابزارهای خصوصی بازار سرمایه، و در واقع خود مردم اعتماد کنید! فریدون زارعی-کارشناس بورس