حمایت از بورس؛ مهمترین اصل بازار سرمایه نقدشوندگی سهام است
کد: 43669 تاریخ انتشار :۱۷ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۳۳
رضا خانکی مدیر و فعال بورس و چهره رسانه ای بازار سرمایه ایران در رسانه های خارج کشور در خصوص این روزهای بازار صحبت های جالب توجهی بیان کرده است که خواندن این مطلب برای همه مدیران، فعالان و سهامداران بازار سرمایه توصیه می شود.
- سخنی با شما بزرگواران:
- بحثهای اخیر در این دورهی خاص بازار سرمایه باعث شد بنظرم صدای یک نوع نگاه در بورس دیده و شنیده نشه و لابهلای درگیریهای کلامی گم بشه. احتمالا مطلب کمی طولانی باشه ولی اگر در موردش صحبت نکنم به نظرم کوتاهی کردم.
- اول از همه از ”حمایت” از بورس شروع میکنم:
- شخصا هیچ اعتقادی به حمایت از بازار سرمایه ندارم. چون به نظرم نقض غرضه. حمایت کلا کلمهی گمراه کننده ایست. در بازار در حالت ایدهآل همیشه صحبت از ارزندگیست. شرکتها بر اساس پارامترهای اقتصاد کلان، عرضه/تقاضا، پتانسیلهایرشد و سودآوری قیمت خواهند خورد و هرگز در تایم فریمهای بلند مدتی شرکتها نمیتوانند از ارزش واقعی فاصله بگیرند. ارزانتر باشند حتی اگر همهی سهامدارانش فروشنده باشند در نهایت شاهد رشد خواهند بود و گرانتر باشند حتی اگر هزار حمایت از آن صورت گیرد در نهایت شاهد کاهش قیمت تا رسیدن به ارزش واقعی شرکتیم. اما واقعیات اقتصاد در خلا اتفاق نمی افتد.
- در نهایت دولت، نهادهای سیاستگذار، بانک مرکزی و ... تصمیماتی با ابزارهای در دسترس میگرند که نتایج آن میتواند منجر به رشد بازار، توقف یا کاهش شاخصها شود. در دورههای صعودی طبیعتا همگی دنبال سریعترین رشدها هستند و در دورهی نزولی همگی دنبال فرار و قرار نگرفتن در تلهی ضرر. پس به عنوان احدی از افرادی که سالهاست فعالیت کوچکی در بازار سرمایه داشته ام قائل به هیچ نوع حمایت دستوری یا خواهشی نیستم. اما نکته اینجاست که در بسیاری از موارد بازارها با کمک ابزارهایی همچون نرخ بهره، تورم و .. دچار تلاطم میشوند و وظیفهی ذاتی نهاد سیاستگذار اینست که شرایط را برای سرمایهگذاری فراهم کند و بازارها را از تلاطم نجات دهد. مهمترین شرط در بازار سرمایه قبل از سودآوری و ارزشگذاری و سرمایهگذاری، نقدشوندگی سهام است و زمانی که نقد شوندگی از بازار گرفته شود کار بازار تمام است حال میخواهد صف خرید باشد یا صف فروش.
- مشکل دقیقا از همینجا شروع میشود. یا باید برای نقد شونده کردن بازار دامنهی نوسان اینقدر باز شود تا این تعادل سریعا شکل بگیرد (که نکردیم) یا باید صفهای فروش به شکل مناسبی توسط بازارگردانها برچیده شود که در بازار حبابی نه عاقلانه است و نه مقدور و پیام بدی میدهد که میشود با حبابی کردن بازار سهمهای گران را به بازارگردانها فروخت و منابع آنها را در خطر قرار داد. راه حل بعدی استفاده از ابزارهای سیاستگذار برای کمک به بازار هست که میبایست درست و به اندازه مورد استفاده قرار گیرد. مثلا بانک مرکزی پله پله نرخ بهرهی بین بانکی را تا سطوح ۱۸ درصدی و نرخ بازدهی اوراق را تا ۲۱ درصد افزایش و از آن سو تورم ماهانه در ماه مرداد نصف شده و احتمالا شتاب تورم کاهشی تر هم خواهد بود. برای اقتصاد بلدها این معنی خاصی را تداعی میکند که بانک مرکزی در حال trap کردن پول هست و میخواهد آهسته تمام بازارها را آرام کند.
- اینجا اختلاف نظر قدیمی بین دو ایده شکل گرفته که بنظرم هر دو طرف نسبت به ایدهی طرف مقابل کم لطفی کرده و از دایرهی بحث نسبتا تخصصی خارج شده. در ابتدا نگرانی بجای اقتصاددانها از اینکه نرخ بهرهی منفی شدیدی که ایجاد شده ممکن است شرایط ابرتورمی ایجاد کند مطرح شد که به نظرم کمی اغراق آمیز و دور از تصور بود چون شرایط ابر تورمی تورم ماهیانه گاها چند ده درصدی را میطلبد که در اینجا مشاهده نشده ولی در هر صورت دغدغهی بجایی بود اما نکته این بود که قبل از این نامه نیز تصمیمات بانک مرکزی به این سمت و سو هدف گرفته شده بود که در تیر ماه به آن اشاره کرده بودم. از سمت دیگر کسانی که مخالف افزایش نرخ بهره به منظور کاهش بهره حقیقی منفی بودند در استدلالی که بنظرم جای بحث مفصلتری دارند از آن به یک سیاست کمک کننده برای بازار ساز یاد میکنند. مشکل دقیقا اینجاست آیا ما با بهرهی حقیقی مثبت یا در حد صفر بازار را کنترل میکنیم یا بهرهی منفی باعث شدت حباب در بازار میشود. نظر شخص من اینست که شاید در ظاهر نرخ بهرهی حقیقی صفر ایدهآل بنظر برسد اما کسانی که این پیشنهاد را میدهند از چند موضوع غافل هستند.
- ۱- طرف عرضه و طرف تقاضا هر دو از تحریمها به شدت آسیب دیده اند پس ما در یک وضعیت ویژه هستیم.
- ۲- بهرهی مثبت یا صفر حقیقی احتمال وقوع رکود تورمی را در کشور چند برابر میکند در حالی که همینک نیز شاهد بروز نشانههای شدید رکود با کاهش بهرهی منفی هستیم. اما آیا این از چاله به چاه افتادن است؟ جای بحث دارد و احتمالا خروجی بحث به تصمیمات سیاسی وسیعی نیاز دارد. پس ما درخلا صحبت نمیکنیم. نکتهی بعدی که دوستان اقتصاد دان به آن توجه ندارند انباشت بدهی دولتی، بانکها و کسری بودجهی سنگینتر در سالهای آتی است. در این شرایط هر تصمیمی برای متورم سازی دارایی ها(که بزرگترین آن دولت و بانکهاست) کمک حال شدید دولت است. اگر از هر تحلیلگری بپرسید دولت هرگز در خواب نمیدید شستا را با این ابعاد و این قیمتها همین سال گذشته در بازار عرضه کند و به راحتی جذب شود. پس حواسمان باشد که ذینفعان ماجرا را کامل ببینیم!
- جمع بندی شخصی من هر فشاری از طرف نهادهای قدرت برای پول پاشی و “حمایت”! از قیمت سهام اشتباه و میتواند مهلک باشد ولی شما نمیتوانید به عنوان یک سیاستگذار وقتی بازار داراییها را برای ۵۰ میلیون ایرانی جذاب میکنید با دارایی آنها برخورد یکبار مصرف داشته باشید. از نظر من راهش این است که روند کاهش نرخ بهره و تورم همزمان با دقت بیشتری کنترل شود تا علاوه بر جذاب نگهداشتن بازار کماکان ریسکهای بازار به بیرون از آن انتقال نیابد. بازار ما از چند سمت دچار مشکل بوده و هست. کمبود یا همان Shortage و شناوری پایین دارایی ها باعث شده کوچکترین تغییری در نرخهای بهره به سرعت در انواع بازار دارایی حتی ملک و خودرو خود را نشان دهد. پس باید سمت عرضه با قدرتی ده برابر بیشتر از قبل سرعت بگیرد تا کاهش نرخ بهره به راحتی باعث جذب آن در بازار و نه حبابی کردن آن شود. راهکار دیگری که پیشنهاد میکنم سرعت بخشی به سیستم مجوز های شرکتهای سبدگردانی است. کاری که بخش خصوصی با هزینهی کم میتوانست این روزها برای بازار انجام دهد را داریم با هزار سختی و مشقت و هماهنگی با بازارگردانها انجام میدهیم. اگر ۴۰۰ مجوز سبدگردانی در صف نباشد همانها منابع کافی برای صندوقهاشان از بازار جذب کرده و بصورت سیستماتیک به بازار در این روزها کمک میکردند و نوسانات به مراتب کنترل شده تر و هدایت پولها به مراتب راحت تر میبود. صنعت مالی ایران در حال شکل گیری است. کمکم این بازار با نیروهای دانشمندتر از قبل، جوانان باهوشتر و شرکتهای فنآورانه به بلوغ بیشتر این بازار کمک خواهند کرد. متاسفانه هنوز کسانی هستند که بازار سرمایه را بازی با جمع صفر میخوانند که نیست و از روی تجربه و دانش محدود این حرف را میزنند. (میتوان معامله آپشنها را بازی با جمع صفر دانست اما equity اینطور نیست) اکثر این افراد از بازار جدا بوده و مکانیزمهای آن را بطور کامل درک نکرده اند.
- حرف پایانی:
- در عصبیتها هیچ خروجی مفیدی برای ما ، کسب و کار ما و دانش ما رخ نخواهد داد. اگر بحثی میکنیم از سر دلسوزی است نه کاسب کارانه. به همان اندازه که بهرهی مثبت تجربهی تلخی برای ما بوده بهرهی منفی هم بوده. کسی اقتصاد خواندهها را متهم به کاسبی تورم نکرد و درست هم نیست. چون ما مجاز به نیت خوانی نیستیم و فرض را بر این میگیرم که دغدغهی کشور را داشته اند. از آن سو اینکه کسی از کاهش نرخ بهره حرف میزند را سریعا سفته باز و کاسب تورم بخوانیم زننده است چون با همان استدلال طرف مقابل هم محکوم است و تجربه هم شده. من برای کشورم دغدغه دارم و خیلی از اوقات منافع شخصی خودم رو در اظهاراتم لحاظ نکردم (آدم خاصی هم نیستم یک آدم معمولی با دانش اندک و دغدغهی معمولی) ولی باور دارم تنها در صورتی موفق میشویم که دغدغهی تکتک مردم هم جهت با دغدغه کل مردم باشه هر جا از این عدول کردیم همگی باختیم.
بازار سرمایه بورس